گل سرخ

آمدونوشت خوب وزیبا گل سرخ
موضوع جدید درس انشا گل سرخ
یک لحظه قلم به سمت دفتر خم شد
آهسته نوشت یک معما گل سرخ
بوی تو تمام دفترم را پر کرد
آنشب تو سری زدی به ما یا گل سرخ
به به چه شباهتی ولی راست بگو
نام تو نبوده پیش ازاینها گل سرخ
یک لحظه معلم از نگاهم پی برد
دردفتر من توئی تو تنها گل سرخ
پرسید که غیر از تو کسی عاشق نیست؟
گفتم:که اجا...اجازه آقا گل سرخ
پرسید که حرف دیگری هم داری
تاسبز شود تمام دنیا گل سرخ
گفتم که کبوتر دلم پر بکشد
از این ور سادگی من تا گل سرخ
گفتم که تمام ابرها می دانند
من معتقدم به زندگی با گل سرخ
چون آخر زنگ است همه گوش کنید
این شعر قشنگ است فقط با گل سرخ

 

اهمیت خواندن زیارت عاشورا

زیارت عاشورا - که از تعالیم امام باقر(ع) است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بیان مواضع فکرى و عقیدتى شیعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهمیت ویژه دارد. شمارى از دستاوردهاى این زیارت عبارت است از:
1. ایجاد پیوند معنوى با خاندان عصمت و تشدید علاقه و محبت به آنان‏؛
این محبت موجب مى‏شود، زائر آن بزرگان را الگوى خویش سازد و در جهت همسویى فکرى و عملى با آنان بکوشد؛ همچنان که در قسمتى از زیارت، از خدا مى‏خواهد زندگى و مرگش را یکسره همانند آنان قرار دهد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد».
از آنجا که این محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت که‏الهى و منسوب به اویند، محبوب واقع شده‏اند - مایه تقّرب به خداوند است. در قسمتى از زیارت چنین مى‏خوانیم: «اللهم انى اتقرب الیک بالموالاة لنبیک و ال نبیک».
2. پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر؛
تکرار لعن و نفرین بر ستمگران در این زیارت، موجب پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر مى‏شود. او با اعلام برائت و نفرت از ستمگران و ابراز محبت‏به پیروان حق و دوستان خاندان عصمت، پایه‏هاى ایمان دینى خود را مستحکم مى‏کند. مگر ایمان چیزى جز حب و بغض در راه خدا است: «هل الایمان الا الحب و البغض»؟ مؤمن واقعى در برابر ستم بى‏موضع نیست. از ستمگر نفرت و انزجار آشکارى دارد و با مظلوم و جبهه حق اعلام همراهى مى‏کند: «یا اباعبدالله انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم».
3. دورى جستن از خط انحراف‏؛
در این زیارت، ریشه‏هاى ظلم هدف قرار مى‏گیرد: «فلعن الله امةً اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتبکم الله فیها». ستمى که در عاشورا تحقق یافت، در قلب تاریخ ستم ریشه دارد. این ظلم یک حلقه از حلقه‏هاى ستمى است که باانحراف مسیر اصیل خلافت آغاز شد.
4. الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوه‏هاى هدایت؛‏
در این زیارت آمده است: «فاسئل الله الذى اکرمنى بمعرفتکم و معرفة اولیائکم ورزقنى البرائة من اعدائکم، ان یجعلنى معکم فى الدنیا و الآخرة و ان یثبت لى عندکم قدم صدق فى الدنیا و الاخرة». زائر پس از آنکه به حق معرفت پیدا کرد و ستم و ستمگر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مکتب خاندان عصمت و پیروى عملى از آنان، خود را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار مى‏دهد؛ یعنى، اسوه‏ها و الگوهاى هدایت را - که از سوى خداوند منصوب شده‏اند - سرمشق خود قرار مى‏دهد و همگامى با آنان را مى‏طلبد.
5. ترویج روحیه شهادت‏طلبى و ایثار و فداکارى در راه خدا؛
6. احیاى مکتب و راه و هدف خاندان عصمت‏؛
و...

آثار و برکات اخلاقى - تربیتى سید الشهداء (علیه السلام)

آثار و برکات اخلاقى - تربیتى سید الشهداء (علیه السلام)

 

1- ایجاد اخلاق جدید در جامعه مسلمین

اگر دیدى که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشنیى گناه است
یکى از آثار و برکات سیدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربیتى این است که قیام او باعث گردید در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جدید بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان را به زندگى خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدینوسیله جامعه را اصلاح نماید . و به عبارت دیگر، با خودسازى به دیگر سازى نیز بپردازد.

آرى، در آن زمانى که بنیاد روانى و اخلاقى مردم در هم ریخته و ویران شده بود و این ویرانى شامل رهبران مسلمین و بزرگان آنان نیز شده بود و با اخلاق و شیوه اى وحشتناک زندگى مى کردند ، امام حسین (ع) یگانه درمان آن حالت بیمار گونه را که در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قیام آشکار و فریاد درآن سکوت مرگبار دید. لذا آن حضرت با خون پاک خود و فرزندان و یارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاریخى ، حتى شمشیر و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گردید تا همه روزنه ها و راههاى توجیه را فرو بندد.

سیدالشهدا (ع) نیک دریافته بود که وجدان شکست خورده و اخلاق پست امت را نمى توان به وسیله رویارویى ساده دگرگون ساخت، از این رو با قیام و شهادت خویش دیرى نپایید که اخلاق هزیمت و فرار را به نیرویى عظیم درآورد و اخلاق جدیدى به جاى آن جایگزین نمود. براستى شهادت حسین بن على (ع) تأثیر ژرف و شگرفى بر شیعیان ساکن و ساکت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگیز نواده پیامبر اکرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ریخت.

در اثر قیام و شهادت امام حسین (ع) موجى در روح مسلمین به وجود آمد، حمیت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى که از اواخر حکومت عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حکمفرما بود، تضعیف شد و ترس آنها را فرو ریخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصیت داد.

کربلا و قیام سیدالشهدا (ع) نمایشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و این اخلاق را نه به زبان که در عمل به خون پاک خویش بر صفحه ماندگار تاریخ به ثبت رسانید.


از پا حسین افتاد و ما بر پاى بودیم
زینب اسیرى رفت و ما بر جاى بودیم

2- احساس گناه در بین مسلمین

یکى دیگر از آثار نهضت و شهادت سیدالشهدا (ع) این بود که مردم پس از مدت کوتاهى متوجه عدم توانایى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عمیق ندامت و گناه کرده و چنین اندیشیدند که براى جبران این اهمال کارى و غفلت ، و نیز براى طلب بخشایش الهى، باید جانبازیهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله کارهاى امام زین العابدین (ع) این بود که کوشید این احساس گناه را شعله ور سازد. از این رو به گروه انبوهى از مردم کوفه نهیب زده و فرمود:

«اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا شما فراموش کردید که نامه ها براى پدرم نوشتید و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نیرنگ زدید؟! شما با پدرم عهد و پیمان بستید و با وى بیعت کردید، اما بیعت خود را شکستید و او را به قتل رساندید پس هلاکت بر شما باد و با این توشه اى که به آخرت فرستادید هلاکت بر شما باد . چه رأى زشت و پلیدى را که براى خود پسندیدید! آنگاه که به دیدار پیغمبر خدا (ص) مى شتابید و به شما بگوید: «عترت مرا کشتید ، هتک حرمت مرا کردید.» با چه دیده اى به او نظر خواهید کرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهید بود» 1

این احساس گناه عامل همیشه شعله ورى بود که مردم را براى شورش و انتقام جویى همواره به جلو مى راند.

استاد «عادل ادیب» در این باره مى نویسد: شهادت فجیع امام حسین (ع) در کربلا موجى شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگیخت . آنان پى بردند که مى توانستند او را یارى دهند. اما از آن پس که با او براى قیام پیمان بستند، او را یارى نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک طرف انسان را وادار مى ساخت که گناهى را که مرتکب شده با کفاره بشوید، و از طرف دیگر نسبت به کسانى که او را به ارتکاب چنین گناهى واداشته بودند، احساس کینه و نفرت کند. به طورى که انگیزه انقلابهاى متعددى که در اثر قتل امام (ع) برپا شد، همان کفاره یارى نکردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امویان بود .

مقدر چنین بود که آتش این احساس گناه، پیوسته برافروخته بماند و انگیزه انتقام از بنى امیه در هر فرصت به انقلاب و قیام بر ضد ستمگران منتهى گردد. 2

بارى ، بر اثر شهادت امام حسین (ع) این آیه شریفه مصداقى روشن یافت:

«و یوم یعض الظالم على یدیه » 3

و روزى که ستمکار دستهاى خود را از پشیمانى مى گزد.

3-ازدیاد محبوبیت سید الشهداء (ع) و خاندان وحى

سؤمین اثر مهم تربیتى قیام و شهادت سیدالشهداء (ع) ، بالا بردن محبوبیت خاندان حضرت على (ع) در اجتماع اسلامى و شناساندن بیشتر و بهتر آنان به مردم بوده است .

مسئله داشتن محبوبیت و قبضه کردن افکار اجتماع از مسائل حیاتى و مهمى است که همواره مورد نظر حکومتها بوده و هست . حکومتها هر چند به طور اکثر تکیه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند که نیرومندتر از قدرت نظامى ، جایگاهى است که در دلهاى مردم مى باشد، وسعى دارند آن را براى خویش به دست آورند . معاویه نیز با همه تلاشهاى شیطانى خود به طور کلى مى خواست دو چیزرا به دست آورد: یکى محبوبیت بخشیدن به خاندان و شجره خبیثه بنى امیه ، و دیگرى سقوط خاندان و شجره طیبه حضرت على (ع) از محبوبیت . متأسفانه معاویه در این تلاش خود موفقیت بسیارى هم کسب کرد. اما با ظهور حماسه حسینى و جانبازیهاى مردان راستین خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عمیقى براى سیدالشهدا و اهل بیت (ع) ایجاد نمود . به طورى که هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بیشترى به خاندان حضرت على (ع) جذب مى شدند این محبوبیت رفته رفته چنان بالا گرفت که عده اى براى خونخواهى و به نام هوا داران از خاندان رسول خدا (ص) دست به قیام زدند.

آرى ، اگر حسین بن على (ع) پیش از نهضت مردانه اش به عنوان امام وقت و سبط پیغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترین شخصیت از خاندان وحى شناخته مى شد، پس از قیام با حفظ مقامات سابق، به نام عالیترین و کاملترین نمونه مردانگى و مجاهدت و فداکارى در راه خدا و حقیقت شناخته شد.

«مسیوماربین آلمانى» در این خصوص مى نویسد: «مهمترین اثر این نهضت این بود که ریاست روحانى که در عوالم سیاست اهمیت شایانى داشت، مجدداً به دست بنى هاشم افتاد، و به ویژه در بازماندگان حسین (ع) مسلم گردید، و چندى طول نکشید که (حکومت) ظلم و جور معاویه و جانشیان او منهدم شد و در کمتر از یک قرن قدرت از بنى امیه سلب گردید. منهدم شدن (قدرت) بنى امیه به قسمى شد که امروز نام و نشانى از آنها نمودار نیست و اگر در متن کتب تاریخى نامى از این قوم ذکر شده در تعقیب آن هزاران نفرین و ناسزا هم نوشته شده است، واین نیست مگر به واسطه قیام امام حسین (ع) و یاران با وفاى او » 4


پى نوشتها:

1-  سیرهء امامان , سید محسن امین , ص 188
2-  زندگانى تحلیلى پیشوایان ما, عادل ادیب , ص 149
3-  سورهء فرقان , آیه 27
4-  نقل از کتاب درسى که حسین به انسانها آموخت شهید هاشمى نژاد, ص 445

برگزیده ای از دعای امام حسین (ع) در عرفه

    1. Click to close Window
    2.  
    3. 1ـ ستایش حق تعالی:
    4. ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت....... 
    5. 2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:
    6. پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم....... 
    7. 3ـ خود شناسی:
    8.  و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........ 
    9. 4ـ راز آفرینش انسان:
    10. ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و  در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........ 
    11. 5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
    12. تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی....... 
    13. 6ـ نعمتهای خداوند:
    14. آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی...... 
    15. 7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:
    16. الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
    17. و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است...... 
    18. 8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:
    19. گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد........... 
    20. 9ـ ستایش خدای یگانه:
    21. معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:
    22. حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد..... 
    23. 10ـ خواسته های یک انسان متعالی:
    24. خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما! 
    25. 11ـ سپاس به تربیت های الهی:
    26. خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا...... 
    27. 12ـ نیازهای تربیتی از خدا:
    28. و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار............. 
    29. 13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:
    30. خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟ 
    31. 14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:
    32. ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان...... 
    33. 15ـ تو پناهگاه منی:
    34. تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم. 
    35.  

بسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم

بسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم
 
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابْنَ رَسُوْلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیِر المُؤمِنِیَن وَ ابْنَ سَیِدِ الوَصیّیَن اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ سَیِدَةِ نِساءِ العْالَمِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ الله وَ اَبنِ ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی الَأرواحِ الَّتِی حَلَتْ بِفِنآئِکَ عَلَیکُمْ مِنْی جَمِیعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَیتُ وَ بَقِیَ الَّلیلِ وَ النَّهارُ یا اَبا عَبدِ اللِه لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَتْ وَ عَظُمَتِ الُمصیبَةُ بِکَ عَلَینْا وَ عَلی جَمیِع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلمُصیبَتکَ  فی السَّمواتِ عَلی جَمیع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعِنَ اللهُ اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَیکُمْ اَهْلِ البَیتِ وَلَعَنْ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَبِکُمُ اللهُ فیها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتکُمْ وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِینَ لَهُمْ بِا لتَمکیِن مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئتُ اِلَی اللهِ وَ اِلَیکُمْ مِنهُمْ وَ اَشیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلیائهِمْ یا اَبا عَبدِ الله اِنی سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُم اِلی یُومِ القِیمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الُ زِیادٍ وَ ال مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِی اُمَیةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنِ سَعْد وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی لَقَدْ عَظُمَ مُصابی بِکَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذی اَکرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلنی عِندکَ وَجیهًا با الحُسَینِ عَلیهِ السَّلامُ فیِ الدُنیا وَ الأخِرَةِ یا اَبا عَبْدِ اللهِ اِنی اَتَقرَّبُ اِلیَ اللهِ وَ اِلَی رَسُولِهِ وَ اِلَی اَمیر الُمؤمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةً وَ ِالی الْحَسَنْ وَ اِلَیکَ ِبمُوالاتِکَ وَ بالَبرائةِ ِممنِ اَسَّسَ ذلِکَ وَ بَنی عَلیهِ بُنیانَهُ وَ جَری فی ظُلمِه وَجَوْرِه عَلَیْکُمْ وَ عَلی اَشیاعِکُمَ بَرِئتُ اِلیَ اللهِ وَ اِلیکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَربُ اِلَی اللِه ثمَّ اِلَیکُمْ بِموالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیکُمْ وَ بِالبَرائةِ مِنْ اَعدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَبالبرآئةِ مِنْ اَشیاعِهمْ وَ اَتباعِهمْ اِنیّ سِلمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وولٌّی لِمَن والاکُمْ وَ عَدُ وٌّ لِمَنْ عاداکٌمْ فَاسُئلُ الله اَلذی اَکرَمَنی بِمَعرفَتِکُمْ وَ مَعرفَةِ اَولیائِکُمْ وَرَزَقنِی اَلبرائَةَ مِن اَعدائِکُمْ  اَنْ یَجعَلنِی مَعَکُمْ فی الدُّنیا وَ الاخرةِ وَ اَن یُثَبِتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فی الدُّنیا وَالأخرةِ وَ اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدی ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْکُمْ وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِکُمْ وَ بِالشَانِ اَلذیِ لَکُمْ عِندهُ اَنْ یَعطنِی بِمصابی بِکُمْ  اَفْضَلَ ما یُعطی مُصاباً بِمُصیبةً ما اَعْظَمَها وَ اَعظمَ رَزَیِتها ِفی اِلاسلامِ وَ فی جَمیعَ السَّمواتِ وَ الارضِ اَللهُمَّ اجْعَلنی فی مَقامی هذا ِممَنْ تَنالُهُ مِنکَ صلَواتٌ وَ رحمةٌ وَ مَغفِرةٌ اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحیایَ مَحیا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ اَللهمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبرکَتْ به بنوامَیَةَ وَ ابْنُ اکِلةَ الأَکبادِ الَّلعینُ ابنُ اللعینِ عَلی لِسانِک وَ لِسانِ نَبِیکَ صلیَّ الله علیهِ و اله فی کُلِ مَوْطِن وَ مَوقِفٍ وَقَفٍ  فیهِ نَبیکَ صلی الله علیهِ و اللهمَّ الَعن اَبا سُفیانَ وَ معاویةَ وَ یزیدَ بْنَ مُعاویةَ عَلیهِمْ مِنکَ الَّلعنةُ اَبَدَ الابِدینَ وَ هَذا یَوْمٌ فَرِحَتْ به ال زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِکُمْ اَلحسُیَن صَلواتُ اللهِ عَلیهِ اَللهُمَّ فَضاعَفْ عَلیهمُ اللعنَ منکَ وَالعذابِ الأَلیمَ اللهمَّ انی اتقربُ الیکَ فی هذا الیومِ وَفی مَوقفی هذا وَ اَیام حَیوتی بِالبرآئةِ مِنهم وَاللعنةِ عَلیهَمّْ السلامُ پس می گویی صَد مرتبه اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً پس میگوئی صد مرتبه السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس می گوئی اللهمَ خُصَّ انتَ اَوّل ظالم باللعن منی وَابدَءُ به اولاًثمَّ الثانی وَالثالث َوَالرابعَ اللهمَّ العنِ یزید خامساً و العن عبیدَ اللهِ بن زیادٍ و ابن مرجانةَ و عمربن سعد وَ شمراً و ال ابی سفیانَ وَال زیاد و ال مروان و الی یوم القیامَة پس سجده می روی و میگوئی اللهمَّ لکَ الحَمد حمدَ الشاکرینَ لَکَ علی مصابهم الحمدُ للهِ علی عَظیمِ رَزیتی اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ وَثبِتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدِکَ مَعَ الحُسَینِ وَ اَصْحابِ الحُسَینِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهْجُهْم دُوْنَ الحُسَینِ عَلَیه السَّلام